نویسنده: حسین صبوری




 
امروزه نمی توان از کنار مسأله ی ورزش به سادگی گذشت، زیرا امری رایج در سراسر جهان بوده و گروه زیادی در اشکال مختلف با آن سروکار دارند؛ برخی از مردم، ورزش کار حرفه ای اند و گروهی دیگر غیر حرفه ای و آماتور. گروهی علاقه مند به تماشای برنامه ها، مسابقات و نمایش های ورزشی بوده، و عده ای نیز از راه ورزش، امور زندگی خویش را می گذرانند.
اکنون بر آنیم که به اختصار، پاره ای از خصوصیات اخلاقی یک ورزشکار مسلمان را - نه تنها از این جهت که یک مسلمان است، بلکه با توجه به این که یک ورزشکار مسلمان است - بیان کنیم. (1)

1- ایمان

اولین خصوصیّت یک ورزشکار مسلمان، ایمان و تقوای اوست، چرا که نیرومند بودن به تنهایی از نظر اسلام ارزشی ندارد. خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید:
اِنَّ اَکرَمَکُم عِندَ اللهِ اَتقیکُم (2)
گرامی ترین شما نزد خدا، پرهیزکارترین شماست.
البته انسان پرهیزکار و با ایمان، هرچه قوی تر و نیرومندتر باشد، بهتر است، از این رو در حدیث نبوی می خوانیم:
اَلمؤمِنُ القَوِیُّ خَیرٌ وَ اَحَبُّ مِنَ المُؤمِنِ الضَّعیفِ (3)
شخص با ایمان قوی و نیرومند، از شخص با ایمان ضعیف، بهتر و دوست داشتنی تر است.
در این حدیث، ابتدا کلمه ی «المُؤمِنُ» آورده شده و سپس کلمه ی «القَویُّ» یا «الضَّعیفُ» و انسان باایمان با یک انسان باایمان دیگر مقایسه شده است، نه با یک انسان فاقد ایمان، زیرا انسان فاقد ایمان، ارزشی ندارد. نکته ی جالب توجّه، این که انسان با ایمان اگر نیرومند و سالم باشد، بیشتر می تواند منشأ آثار خیر باشد و حتی بهتر و بیشتر عبادت و یا جهاد کند.

2- امین بودن

ورزشکار مسلمان باید امین باشد. در مواردی از آیات قرآنی، «قوی بودن» با «امین بودن» قرین شده و گویا مکمّل یکدیگر دانسته شده اند. یکی از آن موارد، داستان حضرت موسی (ع) و دختران حضرت شعیب است.
وقتی صفورا دختر حضرت شعیب (ع) می خواهد حضرت موسی را برای استخدام شدن به پدر خود پیشنهاد کند، به دو ویژگی مثبت وی اشاره نموده و می گوید:
یا اَبَتِ استَاجِرهُ اِنَّ خَیرَ مَنِ استَاجَرتَ القَوِیُّ الاَمینُ؛ (4)
پدر جان! موسی را از استخدام نما، زیرا بهترین کسی که می توانی استخدام کنی، کسی است که قوی و امین باشد.
مورد دیگر، داستان حضرت سلیمان و بلقیس است. آن جا که حضرت سلیمان (ع) می خواهد به سرعت تخت بلقیس را از سرزمین سبا به کاخ خود بیاورد، می گوید: کدام یک از شما درباریان، تخت بلقیس را قبل از آن که تسلیم امر من شود، نزد من خواهد آورد؟ عفریتی از جن می گوید:
اَنَا اتَیکَ بِهِ قَبلَ اَن تَقُومَ مِن مَقامِکَ؛ (5)
من پیش از این که از جایت بلند شوی، آن را نزد تو خواهم آورد.
و آن گاه اضافه می کند:
وَ اِنّی عَلَیهِ لَقَویُّ اَمینٌ؛ (6)
و من بر این کار، قوی و امین هستم.
و بدین ترتیب، خود را قوی و امین معرّفی نموده و قوت را در کنار امانت به کار می برد.

3- دانش و بینش

ورزشکار مسلمان باید از دانش و بینش وسیع برخوردار باشد. او، هم چنان که از نظر جسمی، قوی و نیرومند است، از جهت علمی نیز باید توانا و نیرومند باشد. متأسفانه اکثر ورزشکاران مسلمان، از این نکته غافل بوده و هنگامی که وارد گود ورزش می شوند، درس، بحث، مطالعه و تحقیق را کنار می گذراند. نیرومندی بدنی و علمی برای یک انسان، بسان دو بال پرنده است. هنگامی پرنده می تواند اوج گیرد که دو بال نیرومند داشته باشد، و داشتن یک بال - هر چند قوی و نیرومند - برای او کافی نیست. در قرآن حکیم، در این خصوص چنین می خوانیم:
وَ زادَهُ بَسطَةً فِی العِلمِ وَ الجِسمِ؛ (7)
و او را [طالوت] در دانش و قوّت جسم فزونی بخشیده است.
درباره ی حضرت داود (ع) نیز که جوانی نیرومند و با ایمان بود و به همین مناسبت توانسته بود بزرگ ترین رهبر کافران را به قتل رساند، می فرماید:
وَ قَتَلَ داوُدُ جالُوتَ وَ اَتاهُ اللهُ المُلکَ وَ الحِکمَةَ وَ عَلَّمَهُ مِمّا یَشاءُ؛ (8)
و «داود»، «جالوت» را کشت، و خداوند حکومت و دانش را به او بخشید و از ‌آن چه می خواست به او تعلیم داد.
هم چنین درباره ی او می فرماید:
وَ شَدَدنا مُلکَهُ وَ اتَیناهُ الحِکمَةَ؛ (9)
ما پایه ی حکومت او را محکم ساختیم و به او دانش دادیم.
چنان که ملاحظه می شود، داود (ع) از ایمان و قدرت بدنی کافی برخوردار بود، اما برای این که آمادگی رهبری را نیز داشته باشد، به علم و دانش نیز نیازمند بود که خداوند این علم و دانش را نیز خود به او ارزانی می دارد.
گویا از نظر قرآن، نوعی ارتباط بین کمال جسمانی و آمادگی جهت کسب دانش، بینش، حکومت و قضاوت وجود دارد، از این رو درباره ی حضرت یوسف می فرماید:
وَلَمّا بَلَغَ اَشُدَّهُ اتَیناهُ حُکماً وَ عِلماً؛ (10)
و هنگامی که [یوسف] به مرحله ی بلوغ و قوّت رسید، ما «حُکم» و «علم» به او دادیم.
هم چنین درباره ی حضرت موسی (ع) می فرماید:
و َلَمّا بَلَغَ اَشُدَّهُ وَاستَوی اتَیناهُ حُکماً وَ عِلماً؛ (11)
هنگامی که [موسی] نیرومند و کامل شد، حکمت و دانش به او دادیم.
هم چنین در قرآن می خوانیم که وقتی حضرت سلیمان (ع) به درباریان خود می گوید: چه کسی تخت بلقیس را قبل از آن که تسلیم امر من شود، نزد من خواهد آورد؟ عفریتی از جن می گوید: «من پیش از این که از جایت بلند شوی، آن را نزد تو خواهم آورد» ولی کسی که قدرت فوق العاده دارد، می گوید:
اَنَا اتیکَ بِهِ قَبلَ اَن یَرتَدَّ اِلَیکَ طَرفُک؛ (12)
من پیش از آن که چشم بر هم زنی، آن را بدین جا خواهم آورد.
و چنین نیز می کند. خداوند در قرآن، این شخص توانا را دارای دانش معرفی نموده و می فرماید:
قالَ الَّذی عِندَهُ عِلمٌ مِنَ الکِتابِ؛ (13)
و آن کسی که به علم و دانش کتاب [الهی] دانا بود گفت ...

4- سبقت در کار خیر

به طور معمول، پیشی گرفتن و برنده شدن در مسابقات و رقابت های ورزشی، برای ورزشکاران از اهمیت خاصی برخوردار است، که البته اشکالی هم ندارد، ولی ورزشکار مسلمان باید به مسابقه در امور خیریّه و برنده شدن در آن، بیش از برنده شدن در مسابقات ورزشی اهمیّت بدهد. خداوند متعال در قرآن، درباره ی ایمان آورندگان می فرماید:
اُولئکَ یُسارِعُونَ فِی الخَیراتِ وَ هُم لَها سابقُونَ؛ (14)
آن ها در سعادت و خیرات تعجیل می کنند، و اینان هستند که به کارهای نیکو سبقت می جویند.
هم چنین در توصیف پیامبرانی، همچون ابراهیم، لوط، اسحاق، یعقوب، نوح، داود، سلیمان، ایّوب، ادریس، ذوالکفل، یونس و زکریا (ع) می فرماید:
اِنَّهُم کانُوا یُسارِعُونَ فِی الخَیراتِ؛ (15)
آن ها در کارهای خیر، تعجیل می کردند.

5- حمایت از مظلوم

ورزشکار نباید به منظور زورگویی به دیگران و دست یافتن به آن چه حقِّ او نیست ورزش کند، بلکه باید از زورگویی پرهیز نموده و دارای روحیه ی دفاع از مظلوم در برابر ظالم باشد. حضرت علی (ع) در وصیّت خویش به دو فرزند بزرگوارش، امام حسن و امام حسین (ع) می فرماید:
کُونا لِلظّالِمِ خَصماً و لِلمَظلُومِ عَوناً؛ (16)
هماره دشمن ظالم، و یاور مظلوم باشید.
شاعر نیز می گوید:
شکرانه ی بازوی توانا بگرفتن دست ناتوان است
ورزش کار باید شکرانه ی بازوی توانای خویش را، دفاع از مظلوم قرار داده و خود را از صف ظالمان و ستم پیشگان کنار بکشد.
حضرت موسی (ع) که جوانی نیرومند بود، در این زمینه الگوی مناسبی برای ورزش کاران آزاده و مسلمان است. در ماجرایی یکی از غبطیان، که از مأموران دربار فرعون بود، شخص با ایمانی از بنی اسرائیل را به باد کتک گرفت و او نیز قادر به دفاع از خویش نبود، وی از حضرت موسی یاری طلبید، و آن حضرت به یاری مظلوم شتافت و با مشتی که بر سینه ی ظالم کوبید، وی را از پای درآورد. البته چون قصد کشتن او را نداشت، به درگاه خدا استغفار نمود:
قالَ رَبِّ اِنّی ظَلَمتُ نَفسی فَاغفِرلی، فَغَفَرَلَهُ اِنَّهُ هُوَ الغَفُورُ الرَّحیمُ؛ (17)
[موسی] گفت: خدایا من بر خویش ستم روا داشتم، از من درگذر؛ خدا هم از او درگذشت، که او بسیار آمرزنده و مهربان است.
وقتی خدا از او درگذشت و نجاتش داد، موسی (ع) این چنین عرض کرد:
قالَ رَبِّ بِما اَنعَمتَ عَلَیَّ فَلَن اَکُونَ ظَهیراً لِلمُجرمینَ؛ (18)
[موسی باز] گفت: پروردگارا! به شکرانه ی این نعمت (نیرو) که به من عطا فرمودی، من هرگز یاور بدکاران نخواهم بود.
وی هنگامی که از چنگ فرعونیان گریخت و در نزدیکی شهر مَدیَن بر سر چاهی رسید و دید که چوپانان گردن کلفت بر سر چاه ریخته و به دو دختر جوان محجوب نوبت نمی دهند تا گوسفندان خود را سیراب سازند، باز هم ستم را تحمّل ننموده و به یاری دختران ستمدیده شتافت؛ چوپانان را کنار زده و با وجود خستگی فراوان ناشی از هشت شبانه روز راه پیمایی و گرسنگی مفرط، به تنهایی و بدون هیچ چشم داشتی، برای همه ی گوسفندان آن ها از چاه، آب کشید.

6- گذشت و بخشش

ورزش کار مسلمان باید روحیه ی گذشت و بخشش داشته باشد. بر این اساس، وقتی در اوج قدرت و توانایی است و بر خصم برتری و پیروزی یافته، بر او سخت نگیرد و درصدد انتقام جویی و صدمه زدن به حریف برنیاید. او باید عفو و گذشت را شکرانه ی پیروزی خویش قرار دهد. حضرت علی (ع) در این مورد می فرماید:
اِذا قَدَرتَ علی عَدُوّکَ فَاجعَلِ العَفوَ عَنهُ شُکراً لِلقُدرَةِ عَلَیهِ؛ (19)
هر گاه بر دشمنت دست یافتی، پس بخشش و گذشت از او را شکر و سپاس (نعمت) توانایی بر او قرار ده.
آن حضرت، هم چنین در جای دیگر می فرماید:
وَاکظِم الغَیظَ وَ تَجاوَز عِندَ المَقدُورَةِ، وَاحلُم عِندَ الغَضَبِ، وَاصفَح مَعَ الدُّولَةِ تَکُن لَکَ العاقِبَةُ؛ (20)
و خشم را فرو بنشان، و هنگام توانایی [از کیفر] بگذر، و هنگام تندخویی، بردبار باش، و با وجود تسلّط داشتن [از انتقام] دوری کن، تا برایت پاداش نیکو باشد.

7- پرهیز از غرور

ورزش کار هر چند نیرومند باشد، نباید به قدرت، توان و مقاماتی که دارد مغرور شود. او باید بداند همه ی نیروها و توان ها، از آن خداوند قادر متعال است. از این رو، در نماز، به هنگام به پا خاستن می گوییم:
بِحَولِ اللهِ وَ قُوَّتِهِ اَقُومُ وَ اَقعُدُ؛ (21)
با توان و نیروی الله به پا می خیزم و می نشینم.
سرور شهیدان شاهد، حضرت امام حسین بن علی (ع) نیز وقتی به لشکر انبوهی از دشمن حمله برد و در میان بارانی از تیر، یک تنه آنان را وادار به گریز نمود و تعداد قابل توجهی از آنان را از دم تیغ خویش گذراند، با صدای بلند و رسا فرمود:
لا حَولَ وَ لا قُوَّةَ اِلا بِاللهِ العَلِیِّ العَظیمِ؛ (22)
هیچ توان و نیرویی، جز از ناحیه ی الله که بلند مرتبه و والا مقام است، وجود ندارد.
خداوند متعال نیز همین مطلب را در قرآن مجید تذکّر داده و می فرماید:
اَنَّ القُوَّةَ لِلّهِ جَمیعاً؛ (23)
همه ی نیروها [بدون استثنا] از آن خداوند است.
پس دلیلی وجود ندارد که افراد نیرومند و ورزشکار، به قوّت و توان خود مغرور شده، خدا را از یاد برده، و از ‌آن در راه های غیر صحیح و غیر انسانی استفاده نمایند. حضرت سلیمان (ع) که قدرت و حکومتی فوق العاده داشت، وقتی اراده نمود که تخت بلقیس را از کاخش در سرزمین سبا به کاخ خود آورد، (یکی از درباریانش در کم تر از یک چشم بر هم زدن، این کار را برایش انجام داد) به این قدرت و عظمت فوق العاده ای که در اختیار داشت، مغرور نشد و گفت:
هذا مِن فَضلِ رَبّی لِیَبلُوَنیءَ اَشکُرُ اَم اَکفُرُ؛ (24)
این از فضل پروردگار من است، تا مرا آزمایش کند که آیا شکر او را به جای می آورم یا کفران [نعمت] می کنم.
بنابراین باید قدرت را از جانب خدا، و وسیله ای برای آزمایش دانسته و به آن مغرور نشد. عاقبت غرور، شکست و سقوط است. شخص مغرور حریف را دست کم گرفته، احتیاط را از دست داده و در نتیجه شکست می خورد، حضرت علی (ع) همین امر را آفت شجاعت دانسته و می فرماید:
آفَةُ الشَّجاعَةِ اِضاعَةُ الحَزمِ؛ (25)
آفت شجاعت، از بین بردن تدبیر و هوشیاری است.
آن حضرت در بیانی دیگر می فرماید:
آفَةُ الشَّجاعَةِ استِضعافُ الخَصمِ؛ (26)
آفت شجاعت، دشمن را ضعیف شمردن است.

قوی ترین مردم

ممکن است کسی قدرت بدنی فوق العاده داشته باشد و بتواند بر دیگران غالب آید و پیروز شود، ولی هنگام درگیری با نفس امّاره ی خود، شکست بخورد، کسی که بر حسّ حسادت، قدرت طلبی، برتری جویی و تکبر، شهوت رانی و دیگر مشتهیات نفسانی خود غالب نیاید، ضعیف است، هر چند از نظر جسمی، مقام قهرمانی جهان و المپیک را در اختیار داشته باشد.
روزی رسول خدا (ص) از جایی می گذشت که در آن جا گروهی از جوانان به بلند کردن و حرکت دادن سنگ سنگینی اشتغال داشتند. آن حضرت پرسید: «چه کار می کنید!»
گفتند: با این کار می خواهیم بفهمیم از بین ما چه کسی از همه نیرومندتر و قوی تر است!
فرمود: «آیا مایلید من به شما بگویم که کدام یک از شما از همه نیرومندتر است؟»
عرض کردند: البته یا رسول الله.
آن گاه فرمودند:
شدیدترین و قوی ترین شما کسی است که وقتی راضی و خشنود شد، رضایتش او را در گناه و باطلی داخل نسازد، و هنگامی که خشمگین و ناخشنود گشت، خشمش او را از گفتار حق خارج ننماید، و زمانی که به قدرت رسید، به زور، آن چه را که حقّ او نیست نگیرد. (27)
هم چنین آن حضرت در ماجرای مشابهی، چنین قضاوت فرمودند:
قوی ترین شما کسی است که به هنگام خشم و غضب، خویشتن داری کند، و بردبارترین شما کسی است که پس از قدرت [و دست یافتن بر حریف]، عفو نماید. (28)
و در جای دیگر فرمودند:
نیرومند کسی نیست که بر مردم غلبه نماید، نیرومند کسی است که بر خویشتن غالب آید. (29)

نکته

امروزه یکی از معضلات جامعه ی جهانی ورزش، پدیده ی دوپینگ است که هم به جسم ورزشکاران صدمه وارد می کند و هم به روح و ارزش های معنوی آن ها که ما در فصلی جداگانه به آن خواهیم پرداخت.
از آن چه گذشت به خوبی روشن می شود که یک پهلوان یا ورزشکار مسلمان هرگز به دوپینگ روی نمی آورد، زیرا او چیزی را که حقّش نیست نمی جوید و شکست حریفان را از راه های ناجوانمردانه، افتخاری برای خویش به حساب نمی آورد.

پی نوشت ها :

1- برای آشنایی بیشتر ر.ک: حسین صبوری، ورزش در اسلام.
2- حجرات (29) آیه ی 13.
3- الاسلام و الطبّ، ص 263.
4- قصص (28) آیه ی 26.
5- نمل (27) آیه ی 39.
6- همان.
7- بقره (2) آیه ی 247.
8- همان آیه ی 251.
9- ص (38) آیه ی 20.
10- یوسف (12) آیه ی 22.
11- قصص (28) آیه ی 14.
12- نمل (27) آیه ی 40.
13- همان.
14- مؤمنون (23) آیه ی 61.
15- انبیاء (21) آیه ی 90.
16- نهج البلاغه، نامه ی 47.
17-قصص (28) آیه ی 16.
18. همان، آیه ی 17.
19- نهج البلاغه، حکمت 10.
20- همان، نامه ی 69، ص 1076.
21- رساله های توضیح المسائل فقها، مسائل مربوط به نماز.
22- شیخ عباس قمی، منتهی الآمال، ص 470 و سید محمد شیرازی، در شهر شهادت، ص 121.
23- بقره (2) آیه ی 165.
24- نمل (27) آیه ی 40.
25- میزان الحکمة، ج 5، ص 28 به نقل از غررالحکم.
26- همان.
27- ری شهری، میزان الحکمة، ج 7، ص 235 به نقل از: طبرسی، مشکات الانوار، ص 218.
28- مجلسی، بحارالانوار، ج 77، ص 148.
29- سیدرضا پاک نژاد، اوّلین دانشگاه و آخرین پیامبر، ج 14، ص 12.

منبع: صبوری، حسین، (1340)، اصول عمومی تربیت بدنی بانوان، قم: مرکز نشر هاجر، چاپ ششم، بهار 88.